پایگاه شعرمذهبی به شمادوست گرامی خوش آمدمی گوید اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً - دوست گرامي شما مي توانيد اشعارخويش رابه وب سايت ماارسال تانمايش داده شود- شما مي توانيد جهت استفاده از اشعار شاعرومداح اهل بيت برادرحاج مهدي جهان ميهن باسبک جديد به لينک واقع در موضوعات سايت وياوب سايت شخصي ايشان مراجعه نماييد www.zeynabiuon@mailsara.comیاwww.zeynabiuon@mihanmail.irارسال فرمائید




   


   
موضوعات مطالب
صفحه اطلاع رسانی پایگاه بیت الائمه(ع)
اشعارشاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان (میهن)
متن اشعار اربعین حسینی
عکس های تاریخی وقدیمی مشهد(حرم امام رضا(ع))
شهادت امام حسن عسکری (ع)
متن اشعارولادت پیامبر(ص) وامام صادق(ع)
متن اشعار حضرت عباس (ع)
متن اشعار سینه زنی امام حسین (ع)
متن اشعارامام زمان (عج)
متن اشعارحضرت علی (ع)
متن اشعار رسوا.. (ص)
متن اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)
متن اشعار شهادت حضرت زهرا(س)
متن اشعار شهادت امام باقر(ع)
متن اشعار شهادت امام سجاد(ع)
متن اشعارولادت امام حسن عسکری (ع)
متن اشعاروفات حضرت معصومه (ص)
تصاویروعکس های مداحان اهل بیت (ع)
متن اشعارمحرم
متن اشعارامام رضا(ع)
متن اشعارمناجات باخدا
متن اشعار حضرت علی اصغر(ع)
متن اشعارحضرت علی اکبر(ع)
متن اشعارحضرت رقیه (س)
متن اشعار مسلم بن عقیل (ع)
متن اشعاردرباره کربلا
متن اشعار دهه فاطمیه
مباحث حقوقی(برای دانشجویان رشته های حقوق )
متن اشعار درمدح امام زمان(عج)
متن اشعاردرباره عیدنوروزوبهار
متن اشعارسیزده بدر
صفحه برچسب های وبلاک
احادیث حضرت زهرا(س)
اشعاروفات حضرت ام البنین (س)
متن اشعارولادت حضرت زهرا(س)
متن پیامک روز زن -همسر
متن اشعارولادت امام محمدباقر(ع)
متن اشعارماه رجب
متن اشعارولادت امام جواد(ع)
متن اشعارولادت حضرت علی(ع)
صفحه سیاسی
متن اشعاروفات حضرت زینب(س)
متن اشعارعیدمبعث
متن اشعارولادت امام حسین (ع)
متن اشعارولادت حضرت عباس(ع)
متن اشعارولادت امام سجاد(ع)
متن شعردرباره کاظمین
متن شعردرباره نجف
متن شعر درباره سامرا
متن شعردرباره کربلا
متن شعردرباره مدینه
اشعارولادت امام زمان (عج)
متن اشعارصلواتی
متن اشعارولادت حضرت رقیه(س)
متن اشعارماه مبارک رمضان
روزنامه ها وخبرنامه های کشوری
صفحه تبلیغات وخریدوفروش رایگان اجناس شما(اقتصادی)
متن اشعاروفات حضرت خدیجه (س)
متن اشعارولادت امام حسن مجتبی(ع)
متن اشعارشبهای قدر(لیله القدر)
مطالب متفرقه وب سایت
متن اشعارعیدسعیدفطر
تصاویر متحرک
تصاویر متحرک
اشعارسالروز تخریب بقیع
متن اشعارمراسم عروسی- دامادی
اشعارشهادت امام صادق(ع)
متن اشعاردهه کرامت
متن اشعارولادت حضرت معصومه
اشعارولادت امام رضا(ع)
متن اشعاراستقبال از محرم
متن اشعارشب اول محم
متن اشعارشب دوم محرم
متن اشعارشب سوم محرم
متن اشعارشب چهارم محرم
متن اشعارشب پنجم محرم
متن اشعارشب ششم محرم
متن اشعارشب هفتم محرم
متن اشعارشب هشتم محرم
متن اشعارشب نهم محرم
متن اشعارشب دهم محرم (عاشورا)
اشعارحرکت کاروان کربلا
تحقیق آماده (دانشگاه .دبیرستان.دبستان.راهنمایی)
متن اشعارشهادت امام جواد(ع)
متن اشعارسالروز ازدواج حضرت علی(ع) وحضرت زهرا(س)
متن اشعارحربن ریاحی
شگفتی های قرآن
متن اشعارروز عرفه
لینک مستقیم به مطالب وب سایت های دوستان
کتابخانه الکترونیکی
دانلود نوحه (صوتی وتصویری)
استخاره
متن اشعارعیدغدیرخم
فایل های اشعارمذهبی (به صورت word)
متن اشعاررحلت پیامبر(ص)
فروشگاه بیت الائمه(س)
نويسندگان وب سایت
آمار و امكانات
»تعداد بازديد امروز:

طراح قالب

Template By:

درباره وبگاه

وب سایت پایگاه شعربیت الائمه (ع)باترویج اشعارمذهبی ونوحه وسینه زنی و... طراحی گردیده که به یاری خداونظرات شمادوستان کارخویش راادامه ودرزمینه ائمه اطهار(ع)گام برمی دارد.
لينك دوستان
»

»

»

»

»

»

»

»

فروشگاه تجارت حلال
فروشگاه هایپرثنا
سایت آپلود2
غریب مادر (شعر آیینی)
سایت هیئت های خراسان رضوی (لیست هیئت ها)
ساخت اسلایدمتحرک
وب سایت تکدید(شعر)
وب سایت شعر(مجتبی دسترنج)
وب سایت یاس کبود
معاونت حقوقی مجلس( کتابخانه)
دانلودنوحه
پایگاه تخصصی اهل بیت
ديوان شعر اهل بيت ع
وب باشگاه شعرآئینی
وب سایت توصیه های اخلاقی و..
وب سایت یامرتضی علی (ع)
وب سایت شوریده (دانلودنوحه)
در گذرگاه زمان
عطش روضه
وب سایت تقاطع
وب سایت زندگینامه مشاهیرواشخاص معروف و..
وب سایت اسلامیه
وب سایت بینات
علوم غریبه و...
شگفتی های قرآنی
وب سایت حکایات وحکمت
وبلاگهای منتخب درمیهن بلاگ
وبلاک هیئت محبان الزینب(س) جاده سیمان
سامانه ارسال پیام رایگان(پرند)
سامانه ارسال پیام رایگان(گیل پیامک)
سامانه ارسال پیام رایگان(پارسه)
سامانه ارسال پیام رایگان2
سامانه ارسال پیام رایگان
وب سایت های ارئه دهنده بنررایگان
ساخت بنر رایگان
سایت بعثه مقام معظم رهبری خراسان
سایت دانشگاه علمی کاربردی شهرداریهای خراسان
پایگاه مداح اهل بیت علیمی
پایگاه شخصی حاج مهدی اکبری
پایگاه شخصی حاج محمودکریمی
مرکز تنظیم آثارآیت ا... بهجت
سایت آیت ا... حکیم
سایت آیت ا... مدرسی
سایت بنیاداسلامی آیت ا... خویی
سایت آیت ا... وحیدخراسانی
سایت آیت ا...میرزاجوادتبریزی
مجمع احیای غدیر شهرستان ساری
پایگاه تخصصی اشعار اهل بیت
سازمان بسیج مداحان همدان
هئیت محبان الزهرا(س)بسیج بیشه سر
هیئت رزمندگان اسلام
پایگاه سادات
بانک اطلاعات شهرمشهد مقدش
هیأت مذهبی باب الحسین(علیه السلام)مشهد
هیئت حیدر کرار - مشهد مقدس
هیئت متحده غمزدگان حضرت رقیه (س) مشهد
پایگاه اطلاع رسانی جلسات هیئت های مذهبی
هیئت مکتب الحسین(ع) اصفهان
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت محمل (اشعارمذهبی)
وب سایت شخصی شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان میهن
مداحی وشعر
مشق هیئت (اشعارمذهبی )
وب سایت صلوات آنلاین
هیئت قمربنی هاشم
مسکین باخرزی
وب سایت عمیت عین لاتراک
هیئت کف العباس (ع)رودسر
پایگاه تخصص مدح
ازدحام گودال (شعر)
فریادالعطش (شعر)
وبلاک شعرشاعر(شعر)
وبلاک سهیل عرب(قاسم بن الحسن(ع))
وبلاک غمخانه رباب (س)
لیست کامل سایت های خبری ، روزنامه ها و خبرگزاری های فارسی
پایگاه های اطلاع رسانی و روزنامه های کشور
فهرست روزنامه های ايران
وبلاک باب الحرم جدید(شعر)
وبلاک کربلا
شعر
وبلاگ رضیع الحسین(ع)
اوج پرواز
مداحین اشعار
وبلاگ اشعار کامل شاعران
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت سادات
رئوف اهل بیت (شعر)
هیئت انصارالرضاع(مشهد)
هئیت جنت العباس اصفهان
وبلاک خادمین حسین بن علی آبدانان
سایت هیئت های تهران
سایت حسینیه (نوحه )شعر
سایت باب الحرم (جدید)
بزم اشک (شعرمداحی)
سایت فاطمه(س)
سایت قائمیه اصفهان(دانلودنرم افزار)
بانک اشعارمذهبی2
مادحین (اشعارمذهبی)
دینی(اشعار)
اشعار(یاحسین)
سایت اشعارمذهبی
سایت مداحی (متن اشعارمذهبی)
خیمه دلسوختگان
سایت حرم شاه
بانک اشعارمذهبی
2- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
1- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
پخش زنده حرم حضرت عباس(ع)
پخش زنده حرم امام رضا (ع)
پخش زنده ومستقیم حرم امام حسین (ع)
سایت امام 8
سایت معراج
سایت باب الحرم
بعثه مقام معظم رهبری (خراسان رضوی)
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» اشعارشهادت امام هادی (ع)

امام هادی
اى ماه، مستنیر ز نور لقاى تو
خورشید كسب فیض كند از ضیاى تو
اى خاص و عام از كرمت برده صبح و شام

پیوسته فیض از سر خوان عطاى تو
اى جبرییل میر ملك پیك انبیاء

خدمتگذار بر در دولت‌سراى تو
اى عاشر الائمه على النقى كه هست

چشم امید خلق به مهر و وفاى تو
اى پور پاك معنى جود و كرم جواد

حاتم هزار بار خجل از ثناى تو
اى مظهر جلال و جمال خداى فرد

شد طوطیاى چشم ملك خاك پاى تو
در هر دو كون خرم و شاد است و رستگار

در دل هر آن كه داشت فروغ ولاى تو
خوفش ز آفتاب جز این است بى سخن

در دهر هر كه زیست به تحت لواى تو
تا مدفن شریف تو شد سرّ من رأى

جان بخش و غم زداى شد از صفاى تو
زد طعنه بر بهشت برین هر كسى كه دید

آن گنبد منور و صحن و سراى تو
اى هادى هدایت دین مبین حق

اى آن كه مدح خوان تو باشد خداى تو
"علامه" با بضاعت فكرش كجا سزد

انشا كند چكامه مدح و ثناى تو

"علامه"
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دهمین مسند نشین

امام هادی(علیه السلام)
كیستم من شاهكار ملك ذات كبریایم

دهمین مسند نشین از بعد ختم الانبیایم
گوهرى ارزنده از گنجینه‌‏ى جود جوادم

نهمین فرزند دلبند على مرتضایم
مصرعى از شعر ناب عصمت كبراى حقم

هشتمین پرورده‌ى ایمان و صبر مجتبایم
پاسدار پرچم پر افتخار حق پرستى

هفتمین سنگر نشین نهضت خون خدایم
دُرّ عبادت فارغ التحصیل درس عابدینم

ششمین زینت فزا از بهر محراب دعایم
در نایابى ز بحر دانش بحراالعلومم

پنجمین گنجینه‌ى اسرار كل ماسوایم
صادق آل نبى را وارث فقه و اصولم

چارمین استاد دانشگاه تكوین ولایم
وارث موسى بن جعفر در مسیر پایدارى

سومین نور دل آن پیشواى مقتدایم
محور چرخ زمانم، حجت روى زمینم

دومین گل از گلستان على موسى الرضایم
در مسیر حق پرستى بعد آباء گرامم

اولین هادى خلق بعد از مصباح الهدایم
در شجاعت بى قرینم، در سخاوت بى نظیرم

حق پرستان را حبیبم، دردمندان را دوایم
من وصیم، من ولیم، من نقیم، من سخیم

زانكه همنام على معنىِ، هاى هل اتایم
آیه‌ى تطهیر را مصداق و از امر الهى

آیه‌اى از شاخصار نصِ نون اِنّمایم
غم مخور (ژولیده) فردا پاى میزان عدالت

شافعت در نزد حق هنگام پاداش و جزایم

"ژولیده نیشابوری"
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مجلس بزم متوكل

امام هادی علیه السلام
چرا چنین متوكل به ما جفا كردى

شدى به كین، متوسل ستم روا كردى
غم مدینه مرا كم نبود اى ظالم؟

كه طعن و تهمت و تبعید را روا كردى
مگر مرا به تمسخر گرفته‏اى كان شب

به جشن و لهو و لعب خواهش غنا كردى
براى من شب جشن تو پر ز ماتم بود

خوشى نبود، كه بر پایىِ عزا كردى
سرور و بزم تو تنها سر بریده نداشت

چرا سرم نبریدى؟ به من جفا كردى
ز روى پاك و نجیبم حیا نكردى تو؟

چسان ز شعر من اى بى حیا حیا كردى
عبادت شب و ذكر و ترحمم دیدى

ولى به دشمنى خویش اتّكا كردى
هزار نقشه به قتلم‏ كشیدى و اجرا

به دست معتز ملعون در انتها كردى
براى حفظ متاعِ دو روزه دنیا

تو باب، در همه جا، سبّ اوصیا كردى
به بغض آل على راه كربلا بستى

جفا به زائر و سلطان نینوا كردى
براى عُسرت و آزار زائران حسین

پس از دو قرن عجب ظالمانه تا كردى
چه دست‌ها كه بریدى ز قبر پاك حسین

به زجر و حرمله و شمر اقتدا كردى
یزید آب بر او بست و تو حَرَم بر آب

به شاه تشنه لبان كار اشقیا كردى
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


حبیب با حبیب خود، به خلوتی صفا کند
ندانم از چه بی گنه، عدو به او جفا کند
سرشک غربتش روان نوا زند زنای جان
نهان ز چشم دشمنان، بدوستان دعا کند
به پیکرش نشانه ها، یه سینه اش ترانه ها
که زیر تازیانه ها، رضا رضا رضا کند
به دست ها سلاسلش، زغصه سوخت حاصلش
چه می شود که قاتلش زفاطمه حیا کند
فتاده در ملالها، به عشق شور و حال ها
در آن سیاه چالها، خدا خدا خدا کند
فتاده دیگر از نوا، برو به دیدنش صبا
بپرس مرغ کشته را، کی از قفس رها کند؟
بخاک بی کس سرش،کسی نبود در برش
کجاست تا که دخترش، اقامه عزا کند
اثر نمانده از تنش، دلا برو به دیدنش
بگو عدو زگردنش، غلی که بسته واکند
به هر دلیست ماتمش، شکسته کوه را غمش
عجب مدار «میثمش»، قیامت ار بپا کند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دوباره از غم و رنج و عذاب يا اللَّه
شده‏است ديده زهرا پرآب يا اللَّه
سخن ز بى كسى يك امام مظلوم است
كه هست غربت او بى حساب يا اللَّه
سخن ز هادى دين قبله ‏كريمان‏است
عزيز فاطمه و بوتراب يا اللَّه
تمام عمربه‏زندان‏چوجدخودموسى
كشيده محنت و درد و عتاب يا اللَّه
براى حفظ وجود اميد مظلومان
نموده غربت و غم انتخاب يا اللَّه
شبيه حضرت حيدر ندارد او ياور
سلام او شده است بى جواب يا اللَّه
ز تربت و حرم مادرش چو دور افتاد
شده است بيت اميدش خراب يااللَّه
غمى كه عسگرى از ياد آن فغان دارد
" امام هادى و بزم شراب يا اللَّه"
به پشت مركب دشمن چنان عرق مى‏ريخت
كه كرد خشم تو را در شتاب يا اللَّه
به غير عسگرى از ماتمش نمى‏گريد
كه هست صاحب غم آن جناب يا اللَّه
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گرفته جان نفسم در ثناى حضرت هادى
دُر سخن بفشانم به پاى حضرت هادى
نداشت طوطى جانم هنوز لانه به جسمم
كه بود مرغ دلم آشناى حضرت هادى
صفا و مروه كجا و حريم يوسف زهرا
صفاست در حرم با صفاى حضرت هادى
مقربان الهى فرشتگان بهشتى
كشند منت لطف و عطاى حضرت هادى
ز دست رفته شكيبم خدا كند كه نصيبم
شود زيارت صحن و سراى حضرت هادى
درندگان زمين التجا برند به سويش
پرندگان هوا در هواى حضرت هادى
اگر به سامره‏ ام اوفتد گذر سرو جان را
كنم نثار به گنبد نماى حضرت هادى
دلم كه درد گناهش به احتضار كشانده
پناه برده به دارالشفاى حضرت هادى
مرا چه قدر كه گردم گداى خاك نشينش
كه هست خازن جنت گداى حضرت هادى
دهد به روح لطيف ملك، صفا و طراوت
ملاحت سخن دلرباى حضرت هادى
به خاك عطر بهشتى پراكند اگر آيد
نسيمى از طرف سامراى حضرت هادى
به عمر دهر مرا گر دهند عمر، نيرزد
به لحظه‏ اى كه كنم جان فداى حضرت هادى
به تيرگى نبرى روى و راه خود نكنى گم
هدايت است به ظل لواى حضرت هادى
بخوان زيارت پر فيض جامعه كه برى پى
به ارزش سخن دلرباى حضرت هادى
مرا رضايت ابن الرضا خوش است كه دانم
بود رضاى خدا در رضايت حضرت هادى


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اشعار شهادت امام هادي،شعر شهادت امام علي النقي

کيستم من شاهکار ملک ذات کبريايم

دهمين مسند نشين از بعد ختم الانبيايم
گوهرى ارزنده از گنجينه‌‏ى جود جوادم

نهمين فرزند دلبند على مرتضايم
مصرعى از شعر ناب عصمت کبراى حقم

هشتمين پرورده‌ى ايمان و صبر مجتبايم
پاسدار پرچم پر افتخار حق پرستى

هفتمين سنگر نشين نهضت خون خدايم
دُرّ عبادت فارغ التحصيل درس عابدينم

ششمين زينت فزا از بهر محراب دعايم
در نايابى ز بحر دانش بحراالعلومم

پنجمين گنجينه‌ى اسرار کل ماسوايم
صادق آل نبى را وارث فقه و اصولم

چارمين استاد دانشگاه تکوين ولايم
وارث موسى بن جعفر در مسير پايدارى

سومين نور دل آن پيشواى مقتدايم
محور چرخ زمانم، حجت روى زمينم

دومين گل از گلستان على موسى الرضايم
در مسير حق پرستى بعد آباء گرامم

اولين هادى خلق بعد از مصباح الهدايم
در شجاعت بى قرينم، در سخاوت بى نظيرم

حق پرستان را حبيبم، دردمندان را دوايم
من وصيم، من وليم، من نقيم، من سخيم

زانکه همنام على معنىِ، هاى هل اتايم
آيه‌ى تطهير را مصداق و از امر الهى

آيه‌اى از شاخصار نصِ نون اِنّمايم
غم مخور (ژوليده) فردا پاى ميزان عدالت

شافعت در نزد حق هنگام پاداش و جزايم
*************************************

دهمين حجت خدا هادى
دهمين مير و پيشوا هادى
دهمين جانشين پيغمبر
نهمين پور مرتضى هادى
دهمين دادرس به خلق جهان
دهمين شافع جزا هادى
دهمين گل ز گلشن زهرا
ثمر نخل طاوها هادى
مظهر جود و نور چشم جواد
جد مهدى مه لقا هادى
حاجت ما ظهور مهدى توست
حاجت ما روا نما هادى
جشن ميلاد تو مبارك باد
بر همه خلق ما سوا هادى
متوكل نمود مسمومت
كشته زهر اشقيا هادى
دستگيرى كن از هنرور خويش
تا نيفتاده او ز پا هادى

 

***********************************

 



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : شنبه 13 ارديبهشت 1393برچسب:اشعارشهادت امام هادی (ع),شهادت امام هادی ,اشعارشهادت امام هادی (ع),شهادت امام هادی ,متن شهادت امام هادی ,سامرا,هادی,جهان میهن,اشعارشهادت امام هادی (ع),شهادت امام هادی ,متن شهادت امام هادی ,سامرا,هادی,جهان میهن,اشعارشهادت امام هادی (ع),شهادت امام هادی ,متن شهادت امام هادی ,سامرا,هادی,جهان میهن,اشعارشهادت امام هادی (ع),شهادت امام هادی ,متن شهادت امام هادی ,سامرا,هادی,جهان میهن,اشعارشهادت امام هادی (ع),شهادت امام هادی ,متن شهادت امام هادی ,سامرا,هادی,جهان میهن,اشعارشهادت امام هادی (ع),شهادت امام هادی ,متن شهادت امام هادی ,سامرا,هادی,جهان میهن,اشعارشهادت امام هادی (ع),شهادت امام هادی ,متن شهادت امام هادی ,سامرا,هادی,جهان میهن,اشعارشهادت امام هادی (ع),شهادت امام هادی ,متن شهادت امام هادی ,سامرا,هادی,جهان میهن,,متن شهادت امام هادی ,سامرا,هادی,جهان میهن,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اشعارشهادت امام حسن عسکری(ع)

 

از ما زمینیان به شما آسمان سلام

مولای دلشکسته امام زمان سلام

این روزها هزار و دو چندان شکسته ای

حالا کجای روضه بابا نشسته ای

رخت سیاه داغ پدر کرده ای تنت

قربان ریشه های نخ شال گردنت

آماده می کنی کفن و تربت و لحد

مرد سیاه پوش، خدا صبرتان دهد

گویا دوباره بی کس  و بی یار وخسته ای

این روزها کنار دو بستر نشسته ای

انگار غصه دار جراحات سینه ای

گاهی به سامرایی و گاهی مدینه ای

یک بار فکر زهر و دل پر شراره ای

یک بار فکر واقعه گوشواره ای

با این که بر سرِ پدرِ دیده بسته ای

اما به یاد مادر پهلو شکسته ای

آن مادری که بال و پرش درد می کند

هم کتف و شانه هم کمرش درد می کند

هم بین خانه گفت و شنودش اشاره شد

هم آسمان روسریش پر ستاره شد

دو ماه و نیم کار حسن مو شکافی و

دو ماه و نیم بازوی مادر غلافی و...

 

 

امام عسکری (ع)-مدح و مصیبت

غربت شهر سامرا، غصه ی هر شب منه

عکس خرابی حرم، آتیش به جونم می زنه

گرد و غبار حرمت، سرمه چشم نوکرات

خیلی غریبی آقاجون، بگو چی شد کبوترات؟

شب شهادت آقا، می خوام یه آرزو کنم

کاشکی می شد با مژه هام، مرقدت جارو کنم

آقا بذار که جونمو، با هروله فدات کنم

آقا بذار که روم بشه، تو قیامت صدات کنم

سینه زدن با عاشقات، نماز مستی منه

این سینه ی خسته باید، یه روز برا تو بشکنه

تو حلقه ی سینه زنی، وقتی برات شور می گیرم

پاک میشه زنگار دلم، آینه می شم نور می گیرم

این گریه ها روز حساب، توشه ی کوله بارمه

این سینۀ کبود شده، مدال افتخارمه

بندگی رو یادم دادی، با راه و رسم نوکریت

معنی عشق فهمیدم، با اون نگاه دلبریت

معجزه کردی آقا جون، که عاشق خدا شدم

یه تیکه مس بودم که با، نگاه تو طلا شدم

 

امام حسن عسکری(ع)-شهادت

 

هر کس که رفت دیدن صحن و سرای تو

آتش گرفت سوخت وجودش برای تو

گنبد شکسته بود و ضریحی نمانده بود

افتاده بود پرچم و گلدسته های تو

یادم نمی رود صف زوار خسته را

تشنه گرسنه تا بخورند از غذای تو

آن گوشه ای که پله به سرداب می رسد

پیچیده بود زمزمه ربنای تو

خاکی تر ازحریم تو آقا ندیده ام

حتی پرنده پر نزند در هوای تو

حالا دوباره اشک مرا در می آورد

خاکی ترین حیاط، ولی با صفای تو

در لحظه های آخر خود می زدی صدا

جانم به لب رسید دگر مهدی ام بیا

ناله مزن دوباره چنین روضه پا نکن

مهدی رسیده است پسر را صدا نکن

خیلی عجیب از جگرت آه می کشی

دیگر بس است گریه مکن ناله ها نکن

خونی که ریخت از لب تو ارث مادری ست

از خون دل محاسن خود راحنا نکن

یاد سر بریده نکن حال تو بد است

این خانه را به تشنگی ات کربلا نکن

جان پسر به لب شده با دیدن رخت

در پیش چشم او سر این زخم وا نکن

بعد از تو روی شانه مهدی ست بار تو

فکر غریب ماندن اصحاب را نکن

این جا اگر به بوی مدینه معطر است

بوی بقیع و چادر خاکی مادر است

 

السلام علیک یا حسن بن علی ایها العسکری (ع)

شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن

جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن

عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم

کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن

در عزای عسگری آید زنای اهل دل

صد فغان همراه با شور ونوا یابن الحسن

آب شد شمع وجودش زاتش زهر ستم

خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن

در جوانی رفت از دنیا امام عسگری

شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن

این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه

تسلیت گوئیم امشب بر شما یابن الحسن

گاه از هجران جانسوز تو سوزم همچو شمع

گاه از فقدان آن نور هدی یابن الحسن

دست رد بر سینه ام امشب مزن زیرا که من

با محبان تو هستم آشنا یابن الحسن


 

السلام علیک یا حسن بن علی ایها العسکری (ع)

 پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش

پسری اشک فشان است به حال پدرش

پدری جام شهادت به لبش بوسه زده

پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش

پسری را که بود نبض دو عالم در دست

شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش

حسن العسکری از زهر جفا می سوزد

حجةابن الحسن از غم شده گریان به برش

چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن

که خداوند نگه دارد و از هر خطرش

دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز

کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش

خانه را که عدو دست به غارت زده است

اتش ظلم بر افروخته از بام و درش

آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز

 غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش

آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست

بار الها که مؤید نفتد از نظرش



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : پنج شنبه 19 دی 1392برچسب:اشعارشهادت امام حسن عسکری(ع),شهادت امام حسن,اشعارشهادت امام حسن عسکری(ع),شهادت امام حسن,امام عسکری,پایگاه شعر,شهادت امام حسن عسگری,سامرا,اشعارشهادت امام حسن عسکری(ع),شهادت امام حسن,امام عسکری,پایگاه شعر,شهادت امام حسن عسگری,سامرا,اشعارشهادت امام حسن عسکری(ع),شهادت امام حسن,امام عسکری,پایگاه شعر,شهادت امام حسن عسگری,سامرا,اشعارشهادت امام حسن عسکری(ع),شهادت امام حسن,امام عسکری,پایگاه شعر,شهادت امام حسن عسگری,سامرا,اشعارشهادت امام حسن عسکری(ع),شهادت امام حسن,امام عسکری,پایگاه شعر,شهادت امام حسن عسگری,سامرا,,امام عسکری,پایگاه شعر,شهادت امام حسن عسگری,سامرا,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعار حضرت عباس (ع)

ای ابوفاضل ای ابوفاضل 2
تا تو بودي خيمه ها آرام بود
دشمنم در كربلا نا كام بود

تا تو بودي من پناهي داشتم
با وجود تو سپاهي داشتم ای ابوفاضل ای ابوفاضل 2

تا تو بودي خيمه ها پاينده بود
اصغر شش ماهه من زنده بود

تا توبودي خيمه ها غارت نشد
بعد تو كس حافظ يارت نشد
ای ابوفاضل ای ابوفاضل 2

تا تو بودي چهره ها نيلي نبود
دستها آماده سيلي نبود

تا تو بودي دست زينب باز بود
بودنت بهر حرم اعجاز بود
ای ابوفاضل ای ابوفاضل 2

تا كه مشكت پاره و بي آب
دشمنم بر كينه ات شاداب شد


» متن اشعارولادت پیامبر(ص)وامام صادق(ع)

رسانده ام به حضور تو قلب عاشق را

دل رها شده از محنت خلايق را

 

دلي که پر زده تا آستان احسانت

که غرق نور اجابت کني دقايق را

 

بر اين کوير ترک خورده‌ي دل خسته

ببار جرعه اي از کوثر حقايق را

 

مريد صبح نگاه تو مي برد از ياد

مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟

 

نگاه لطف تو آقا به دل بها داده

و با رضای تو دارم رضای خالق را

 

تویی که ضامن صبح سعادتم هستی

تویی که روشنی هر عبادتم هستی

 

پر از شميم بهشت است منبرت آقا

به برکت نفحات معطرت آقا

 

هنوز عطر مليح محمدي دارد

گُلِ دميده ز لبهاي أطهرت آقا

 

شبيه حضرت خاتم مدينة العلمي

شنيدني ست کرامات محضرت آقا

 

و ديده ايم به وقت جهاد انديشه

هزار مرتبه ما فتح خيبرت آقا

 

چهار هزار حکيم و فقيه و دانشمند

رهين مکتب انديشه گسترت آقا

 

نگاه روشنت آقا ستاره پرور بود

شکوه بي بدل تو زُراره پرور بود

 

تو آمدی و جهان غرق در خِرَد می شد

دلیل ها همه با عشق مستند می شد

 

تو آمدی پر و بالی دهی به دلهامان

به پای درس تو هفت آسمان رصد می شد

 

خوشا به حال دلی که عروج را فهمید

مسیر روشن تو از بهشت رد می شد

 

میان آن همه شاگرد شد سعادتمند

کسی که مذهب عشق تو را بَلَد می شد

 

نفس زدي و جهان را حيات بخشيدي

تجليات الهي الي الابد مي شد

 

جهان نشسته سر سفره‌ي رواياتت

شهود مي چکد از جلوه زار ميقاتت

 

سر ارادت ما و غبار صحن بقيع

همان حريم بهشتي همان بهشت بديع

 

همان ديار الهي که از نسيم خوشش

شده ست شهر مدينه پر از شميم ربيع

 

«و يطعمون علي حبّه ...» نمايان است

کرانه هاي کرامت چه بي کران و وسيع

 

گدائي حرمت اعتبار هر عاشق

اميد ماست توسل در اين سراي رفيع

 

چه غم ز غربت دنيا و حسرت عقبا

نگاه روشنتان تا براي ماست شفيع

 

کليد معرفت اينجا ارادت و عشق است

سر ارادت ما و غبار صحن بقيع

 

مگير از دل من يارب اين سعادت را

گدائي حرم اهل بيت عصمت را

 

غبار مقدم تو عطر آشنا دارد

برای دیده ام اعجاز کیمیا دارد

 

گدای خانه به دوش توام قبولم کن

گدای تو به جز این آستان کجا دارد؟

 

دگر چه جای گلایه ز فقر می ماند

کسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارد

 

دل شکسته‌ي من حرفهاي ناگفته

دل شکسته‌ي من شوق التجا دارد

 

کسی که بوده تمام وجودش از جودت

در آستانه ات امشب دو خط دعا دارد

 

همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع

همیشه حسرت دیدار کربلا دارد

 

چه می شود همه‌ي عمر با شما باشم

غبار صحن تو و صحن کربلا باشم


» متن اشعارولادت پیامبر(ص)وامام صادق(ع)

 

اشعار ولادت حضرت امام صادق علیه السلام

 

 

***

 

ای روح صداقت از دم تو
ای گوهر علم از یم تو

زیبنده ی تو است نام صادق
الحق که تویی امام صادق

بر هر سخنت ارادت علم
در هر نفست ولادت علم

میلاد تو ای ولی سرمد
شد روز ولادت محمد

در هفدهم ربیع الاول
شد نور تو بر زمین محول

از صبح ازل امام علمی
تا شام ابد تمام علمی

دانش زدم تو راست قامت
استاد علوم تا قیامت

قرآن به دم تو خو گرفته
ایمان ز تو آبرو گرفته

با نطق تو زنده تا قیامت
توحید و نبوت و امامت

ای در دهنت زبان قرآن
قرآن همه جان تو جان قرآن

روید چو به بوستان شقایق
از لعل لبت در حقایق

وصف تو هماره بر لب ماست
راه و روش تو مکتب ماست

با تو همه جا مدینه ی ماست
این گفت تو نقش سینه ی ماست

هرکه شمرد سبک صلاتش
فردا نبود ره نجاتش

دور است ز خط طاعت ما
بر او نرسد شفاعت ما

تو مخزن علم کبریایی
تو وارث ختم الا نبیایی

حق را نفس تو نوشخند است
قرآن به دمت نیازمند است

قرآن که در کلام سفته
با نطق تو حرف خویش گفته

هر آیه که جبرئیل آرد
بی نطق شما زبان ندارد

او راه و شما چراغ راهید
ناگفته و گفته را گواهید

تو بر تن پاک علم جانی
استاد مفضل و ابانی

 

دانشگه نور حق پیامت
صدها چو زراره و هشامت

دارند جهانیان بصیرت
از مؤمن طاق و بو بصیرت

ای زندگیم هدایت تو
دین و دل من ولایت تو

مهر تو همه عقیده ی من
مشی تو مرام و ایده ی من

روزی که گل مرا سرشتند
بر لوح دلم خطی نوشتند

این خط نوشته را بخوانید
من جعفریم همه بدانید

دلباخته ای ز اهل بیتم
خاک ره عبدی و کمیتم

فریاد دوازده امامم
نور است به هر دلی کلامم

باشد که به خاک پای میثم
میثم بشود فدای میثم



» متن اشعارشهادت امام حسن عسکری (ع)

چون از افق برآید انوار صبح صادق
در پاى سبزه بنشین با همدمى موافق

شد موسم بهاران پرلاله کوهساران
بستان پر از ریاحین صحرا پر از شقایق

بلبل که در غم گل مى کرد بى قرارى
شکر خدا که معشوق آمد به کام عاشق

یک سو نشسته خسرو در بزمگاه شیرین
یک سو نهاده عذرا سر در کنار وامق

ابر بهار گسترد دیباى سبز در باغ
باد از شکوفه افکند بر روى آب قایق

بر آستان معشوق تسلیم شو که آن جا
صاحبدلان نهادند پا بر سر علایق

زد بلبل سحرخیز فریاد شورانگیز
کاى مست خواب غفلت و اى بنده ی منافق

شد وقت آن که خوانند حمد و ثناى معبود
شد گاه آن که نالند در پیشگاه خالق

از بوستان احمد بگذر که بلبل آن جا
بر شاخ گل سراید وصف جمال صادق(علیه السلام)

نور جمال صادق چون از افق برآمد
شد صبح عالم آراش بر شام تیره فایق

از شرق و غرب بگذشت نور فضایل او
چون آفتاب علمش طالع شد از مشارق

تن پیکر فضایل، جان گوهر معانى
دل منبع عنایات رخ مطلع شوارق

همچون صدف ز دریا دُرهاى حکمت اندوخت
چون گوهر وجودش شایسته بود و لایق

بر پایه کمالش محکم اساس توحید
از پرتو جمالش روشن دل خلایق

خورشید برج ایمان، شمشاد باغ امکان
گنجینه کمالات، سرچشمه حقایق

هادى شوند یکسر گر لحظه اى بتابد
نور هدایت او بر جسم هاى عایق

بر لوح سینه اوست آیات حق هویدا
وه! وه! عجب سوادى است با اصل خود مطابق

افکار تابناکش روشن تر از کواکب
اندیشه هاى پاکش خرّم تر از حدایق

آیین جعفرى را بگزین که دردمندان
درمان خویش جویند از این طبیب حاذق

شاها «رسا» ندارد جز اشتیاق رویت
بنماى رخ که خلقى است بر دیدن تو شایق

در عرصه قیامت دست از تو برنداریم
کاندر شفاعت توست ما را رجاى واثق


» متن اشعارولادت پیامبر(ص)وامام صادق(ع)

 

لبريزه از شميم بهشت ، هر نيمه شب هواي حرم

 

خورشيد مياد برا پا بوسي ، تا گنبـد طلاي حـرم

 

 

 

هر دم ، جاريه زمزم ، از تو حريم كريمة عالم

 

وا شده بالم ، به هواي گنبد

 

 

 

امشب ، از سوي جنت ، مي‌رسن از راه ملائك رحمت

 

برا زيارت ، ميان سوي مرقد

 

 

 

قبلة همه ست ، خود فاطمه ست

 

عشق و آرزوي موسي بن جعفر

 

اون پناه ماست ، تكيه گاه ماست

 

كه مي شه شفيعة روز محشر

 

 

 

--------------------------

 

 

 

 

 

 

با بوسه اي به خاك حرم ، رنگ دلم خدايي مي شه

 

هر شب پايين پاي ضريح ، قلبم امام رضايي مي‌شه

 

 

 

قلبم ، آخه مقيمه ، پايين پاي حرم كريمه

 

دست خودم نيست ،‌ زائري بي تابم

 

 

 

دل با، شوق مدينه ، به خدا آروم نداره توسينه

 

معلومه حالم ، از چشم پر آبم

 

 

 

صحن با صفاش ، كه بهشت ماست

 

حرمش پر از جلوة كرامات

 

آخه مي بينم ، توي اين حرم

 

قبر بي نشون مادر سادات

 

 

 

--------------------------

 

 

 

بيـن تـلاطم زائرا ، كـاش قلبـمو رها ببينم

 

روزي بياد كه باز دلمو ، تو عرش كربلا ببينم

 

 

 

شد باز، موسم پرواز ، به هوای اون حرم الهی

 

یکی دو ماهی ، می شه که بی تابم

 

 

 

هر شب ، ترانه بر لب ، در آرزوی دیدن ضریح و

 

نور ملیحِ ، حرم اربابم

 

 

 

شـاه کـربلا ، عمـریه آقـا

 

دل من از غم تو داره توشـه

 

من بي طاقتم ، آخه قسمتم

 

كي ميشه بازم طواف شش گوشه

 




» عکس های قدیمی شهرمشهد وحرم مطهرامام رضا(ع)
» متن اشعارولادت پیامبر(ص)وامام صادق(ع)

پيغمبر خورشيد و باران



زمين گهواره كابوسهاي تلخ انسان بود

 
زمان چون كودكي در كوچه هاي خواب حيران بود


خدا در ازدحام ناخدايان جهالت گم


جهان در اضطراب و ترس در آغوش هذيان بود


صدا در كوچه هاي گيج مي پيچيد بي حاصل


سكوتي هرزه سرگردان صحرا و بيابان بود


نمي روييد در چشمي به جز ترديد و وهم و شك


يقين تنها سرابي در شكارستان شيطان بود


شبي رؤياي دور آسمان در هيأت مردي


به رغم فتنه هاي پيش رو در خاك مهمان بود


جهان با نامش از رنگ و صدا سيراب شد آخر


«محمد» واپسين پيغمبر خورشيد و باران بود


                                                     سيد ضياء الدين شفيعي

 

***

رسول نهضت بيداري زمان

 

به پاي خيز كه دلها ز شوق آب شوند
كه ذره ها به طفيل تو آفتاب شوند
بخوان به نام خدا «باسم ربك الاعلي»
كه لاله ها همه پيمانه گلاب شوند
امين وحي و نبوت !«الا بذكر ا...»
بخوان كه با خبر از متن اين كتاب شوند
سمند صاعقه زين كن خدا نكرده مباد
كه بي  عدالتي و جهل همركاب شوند
رسول نهضت بيداري زمان !مگذار
كه پلكهاي به هم بسته گرم خواب شوند
شتاب كن، كه روانهاي تشنه ايمان
رها ز پنجه ترديد و اضطراب شوند
به يك اشاره تو، برگهاي پاييزي
لطيف و تازه چون نيلوفران آب شوند
بخوان حديث محبت، كه بردگان سياه
در اين كوير، درخشان تر از شهاب شوند
بگير دست همه پابرهنگان زمين
كه اين شكسته دلان مالك الرقاب شوند
يتيم آمنه !اصحاب سر سپرده ت
وطلايه دار ظفرمند انقلاب شوند
سحر كه آيد «امن يجيب» مي خوانند
اميدوار دعاهاي مستجاب شوند
بگير دست علي را كه با امير عرب
مجاهدان همه پيروز و كامياب شوند
چه جاي حيرت اگر يازده ستاره و ماه
به جانشيني خورشيد انتخاب شوند


                                            محمدجواد غفورزاده (شفق)

 

***

 

اي تمام آفرينش خشتي از ايوان تو

علم شرق و غرب عالم سطري از قرآن تو

آسماني ها زميني ها همه مهمان تو

گل کند جان مسيح از غنچه ي خندان تو

خنده ي خورشيد ها از گوهر دندان تو

عقل ها مبهوت تو مجنون تو حيران تو

آسماني ها همه مرهون ارشاد توأند

دستگيران جهان محتاج امداد توأند

شهرياران بنده ي سلمان و مقداد توأند

چار أمّ و هفت أب در خطّ اولاد توأند

انبيا يکسر بشير صبح ميلاد توأند

نورها بر قلبشان تابيده از فرقان تو

انبيا يک کاروان تو کاروان سالارشان

خوب رويان مشتري تو يوسف بازارشان

خالق و خلقت درود حضرت تو کارشان

کلّ انسانها تويي تنها تويي غمخوارشان

مسلمين در خواب غفلت خفته تو بيدارشان

بي خبر از دشمنان عترت و قرآن تو

تو سراپا جانِ جانِ امّتي امّت چو تن

تن شود بي تاب اگر يک لحظه جان بيند مَحن

با اهانت بر تو، امت شد چو بحري موج زن

در خروش آمد بسي پير و جوان و مرد و زن

رهروان تو سزد مانند چوپان قَرَن

بکشند دندانشان، چون بشکند دندان تو

اي که کرده ذات معبودت حبيب خود خطاب

اي فروغت جلوه گر چون مهر از ابر حجاب

گر جسارت کرد بر تو ابلهي حيف از جواب

تو به وسعت فوق اقيانوس و او کم از سراب

با صداي سگ نگردد کم فروغ آفتاب

مي درخشد تا قيامت نور بي پايان تو

از فروغ رحمتت لبريز ظرف عالم است

چون تو قامت بر فرازي قامت گردون خم است

ليله ي ميلاد تو عيد کمال آدم است

خاصه در سالي که آن سال رسول اعظم است

پايه ي توحيد تو همچون کتاب محکم است

ثبت گشته بر جبين آسمان عنوان تو

چارده قرن است دنيا محو عدل و داد توست

آه مظلومان عالم بانگي از فرياد توست

بردگي محکوم تو آزادگي آزاد توست

تا خداييّ خدا مُلک خدا آباد توست

هفته ها و روزها و لحظه ها ميلاد توست

بسکه جوشد گوهر علم از يم عرفان تو

تو بجاي سيم و زر احسان و عدل اندوختي

تو نگاه مرحمت حتي به دشمن دوختي

تو براي خلق همچون شمع سوزان سوختي

تو ز حکمت در دل انسان چراغ افروختي

تو به جاي اِضرب، اِقرأ بر بشر آموختي

مي درخشد عَلَّمَ القرآن به الرّحمن تو

آمدي اي تا ابد در سينه ها نور، آمدي

آمدي اي موسي برگشته از طور، آمدي

آمدي اي رايتت پيوسته منصور، آمدي

آمدي اي ملک هستي از تو معمور، آمدي

آمدي اي چشم بد از عارضت دور، آمدي

خنده کن اي صبح مشتاقان لب خندان تو

کيست تا مثل تو سلمان و ابوذر پرورد

کيست تا مرد دو عالم همچو حيدر پرورد

کيست تا در بوستان وحي، کوثر پرورد

کيست تا چون لؤلؤ و مرجان دو گوهر پرورد

يا چو زينب دختري در حدّ مادر پرورد

اي اميرالمؤمنين پرورده ي دامان تو

حکمت از اسلام ناب توست جاري بيشتر

دانش از حکم و کتاب توست ساري بيشتر

سرفرازان را به کويت خاکساري بيشتر

از تو مي خواهند جن و انس ياري بيشتر

آنچه کل انبيا دارند داري بيشتر

اي نبييّن ميهمان سفره ي احسان تو

عترت و قرآن تو دو مشعل تابان ماست

دو سپهر معرفت دو کفّه ي ميزان ماست

کلّ دين ما همانا عترت و قرآن ماست

حفظ اين دو با تو از روز ازل پيمان ماست

پيروي زين دو امانت عزت و ايمان ماست

کيست «ميثم» مدح خوان عترت و قرآن تو

 

 *****

 

توحيد که لا اله الا ا... است
شرطش به خدا علي ولي ا... است
اسماء دوازده امام معصوم
توضيح محمدا رسول ا... است

 

ما در ملکوت عشق نا پيدائيم
بر خامه ي صورت آفرين شيدائيم
خورشيد محمد است و در ملک وجود
آن ذره که در حساب نايد مائيم

 

بر چهره ي تابان محمد صلوات
بر نور ششم ولي داور صلوات
امروز که بهر ملت ماست دو عيد
روز صلوات است مکرر صلوات

 

آئينه دار عالم هستي است هست ما
جام جهان نماست دل حق پرست ما
تا پيرو محمد و آل محمديم
بالاي دست هر دو جهان است دست ما

 

بر چهره ي زيباي محمد صلوات
بر گنبد خضراي محمد صلوات
سر تا به قدم آينه ي او زهراست
تقديم به زهراي محمد صلوات

 

قربان رسول و قلب پر عاطفه اش
و آن ذکر و دعا و ناله و زمزمه اش
در جشن ولادتش بگيريد همه
يک تذکره ي مدينه از فاطمه اش

 

امشب سخن از جان جهان بايد گفت
توصيف رسول انس و جان بايد گفت
در شام ولادت دو قطب عالم
تبريک به صاحب الزمان بايد گفت

  

جهان حريم خلوت جان شده
بهشت پر نور و چراغان شده
مکه شده حريم عشق و صفا
آمده گويا گهري دلربا
ملائک از عرش خدا مي رسند
بگوش جان ما ندا مي دهند
اهل جهان مست تولا شويد
از دل و جان عاشق و شيدا شويد
که جلوه اي ز حي سرمد آمد
مژده عزيزان که محمد آمد
شکر خدا آمده ختم رسل
رسيده ناجي جهان عقل کل
خلق شده نه فلک از برايش
جان جهانيان بود فدايش
تمام عالم شده مست رويش
فلک شده بسته به تار مويش
ماه بود جلوه ي رخسار او
خدا بود محو و خريدار او
کيست مگر اين گل نيکو سرشت؟
که شد زمين با قدم او بهشت
او شده مظهر خداي سرمد
نام گراميش بود محمد
آمده تا جلا دهد به دلها
آمده تا جهان کند مصفا
آمده تا مهر و وفا پرورد
کتاب حق به سوي ما آورد
او بخدا ساقي رحمت بود
آب و گلش ز باغ جنت بود
گفت خداوند تعالي چنين
به مدح و وصف خاتم النبيين
که خلقت از براي احمد بود
ارض و سما مال محمد بود
ليک کلام ما به عالم جلي است
خلقت احمد ز براي علي است
علي بود محرم اسرار دل
علي بود يوسف بازار دل
نبي بود در اين جهان عقل کل
علي بود وارث ختم رسل
قسم بر آن محبت احمدي
قسم بر آن عنايت سرمدي
امير مؤمنان اگر چه مولاست
وجود حيدر ز براي زهراست
دختر او از همگان سر بود
فاطمه اش کنيز حيدر بود
عشق نبي هميشه در اين تن است
مهر علي و فاطمه با من است

با سر ره عشق و وفا مي پويم امشب
يا مصطفي يا مصطفي مي گويم امشب
امشب زمين مکه در خود ماه دارد
ماهي به مانند رسول ا... دارد
وجه خداوند کريم آمد خوش آمد
امشب ز ره در يتيم آمد خوش آمد
اي آمنه در دست داري دسته گل را
ني دسته گل قنداقه ي ختم رسل را
اي آمنه در بين زنها سرفرازي
با اين پسر جا دارد ار بر خود بنازي
اي دلبران اين دلرباي دلبران است
پيغمبران ، اين خاتم پيغمبران است
غرق طراوت دامن صحراست امشب
فرخنده ميلاد اب الزهراست امشب
اين طفل خود حاکم به جنات النعيم است
باشد پدر بر خلق گر چه خود يتيم است
صد حاتم طايي گداي درگه اوست
ماه فلک شرمنده از روي مه اوست
عمري است باشد قبله ام روي محمد
من تا قيامت مستم از بوي محمد
اي بارگاه تو بهشت آرزويم
در روز محشر لحظه اي کن جستجويم
دل بيقراري مي کند در کنج سينه
کرده هواي ديدن شهر مدينه
هستي تو صاحب خانه و دل خانه ي توست
شمعي و جبريل امين پروانه ي توست
تو باغ گل من خار صحراي تو هستم
من گر چه مستم مست زهراي تو هستم
زيرا که باشد هستي عالم ز هستش
زهرا که جاي بو سه ات باشد به دستش
زهرا که او را صاحب قرآن ستوده
زهرا که دل از ساقي کوثر ربوده
زهرا که در دستش کليد سرنوشت است
زهرا که بوي سينه اش بوي بهشت است
زهرا که در راه علي از پاي ننشست
در سن هجده سالگي بار سفر بست
زهرا که درس عشق بر پروانه آموخت
دور علي گرديد تا سر تا بپا سوخت
من اي مسيحا تا نفس در سينه دارم
يا فاطمه يا فاطمه باشد شعارم

 

فروزان از دو مشرق در سحرگاهان دو عيد آمد
دو خورشيد جهان افروز در دو صبحگاه آمد
دو موسي از دو دريا يا دو يوسف از دو چاه آمد
دو رهرو يا دو رهبر يا دو مشعل دار راه آمد
دو شمع جمع بزم جان و رکن محکم ايمان
دو بحر رحمت و غفران دو دست قادر منان
دو آدم خو دو يوسف رو دو موسي يد دو عيسي دم


*****


دو دريا را دو رخشان گوهر يکدانه پيدا شد
دو جان جان جان دو دلبر جانانه پيدا شد
دو سرو ناز يا دو نازنين ريحانه پيدا شد
دو شمع آفرينش يک جهان پروانه پيدا شد
دو سرّ داور هستي دو جان در پيکر هستي
يکي پيغمبر هستي يکي روشنگر هستي
يکي سر الّه اکبر يکي وجه الّه اعظم


*****


دو شمع جمع انسانها دو شاه کشور جانها
دو باب ا... احسانها دو بسم ا... عنوانها
دو سرو باغ و بستانها دو باغ روح و ريحانها
دو واجب جاه امکانها دو مشعل دار کيهان ها
دو خالق را نماينده دو قرآن را سراينده
دو رحمت را فزاينده دو دلها را رباينده
يکي بر اولياء سادس يکي بر انبيا خاتم


*****


بشارت اي تمام عالم هستي بشير آمد
گل بستان سراي آفرينش در کوير آمد
نرفته ماه از بزم فلک مهر منير آمد
بشيران را بشير آمد نذيران را نذير آمد
جهان گرديده آسوده ملک رخ بر زمين سوده
فلک بر زيور افزوده محمد چهره بگشوده
ز مکه تافته خورشيد نورش بر همه عالم


*****


فلک امشب زمين مکه را از دور مي بوسد
ملک مهد محمد را به موج نور مي بوسد
بفرمان خدا خاک درش را حور مي بوسد
مسيح از عالم بالا کليم از طور مي بوسد
حرم پيموده ره سويش طواف آورده بر کويش
صفا چون گل کند بويش صفاها گيرد از رويش
به ياد لعل لبهايش کند رفع عطش زمزم


*****


چو آمد آمنه کم کم به هم چشم خدا جويش
دو لب خاموش اما عالمي گرم هياهويش
بناگه تافت خورشيد جهان آرا ز پهلويش
منور ساخت شرق و غرب را از پرتو رويش
سما در نور او گم شد زمين درياي انجم شد
لبش گرم تبسم شد وجودش در تلاطم شد
که ناگه چشم حق بينش دوباره باز شد از هم


*****


ندا از عمق جان بشنيد هان اي مهربان مادر
خدايت را خدايت را بخوان مادر بخوان مادر
سلامت مي دهد امشب زمين و آسمان مادر
که هستي آفرين هستيت بخشد رايگان مادر
ببين لطف مؤيد را بخوان دادار سرمد را
بدنيا آر احمد را محمد را محمد را
بذکر حق کن استقبال از پيغمبر اکرم


*****


دل شب آمنه تنها ولي تنها خدا با او
نه عبد ا... زنده نه زنان آشنا با او
دعا مي خواند و بودي آفرينش همصدا با او
سخن مي گفت فرزندش محمد در خفا با او
اميدش بود و معبودش وجودش بود و مولودش
محمد بود و مقصودش زهي از بخت مسعودش
گرفتش در بغل مانند جان خويشتن مريم

*****


ز يک سو رو به قبله مادرش حوّا دعا گويش
ز يک سو آسيه گلبوسه گيرد از گل رويش
ز يک سو مام اسماعيل همچون گل کند بويش
ز يک سو دستهاي مريم عذرا به پهلويش
که کم کم درد او کم شد رها از درد و از غم شد
جمال حق مجسم شد محمد ماه عالم شد
به استقبال او خيزيد از جا اي بني آدم


*****


در آن شب بارگاه آمنه خلد مخلّد شد
در آن شب جلوه گر مرآت حسن حي سرمد شد
در آن شب آفرينش محو و مات روي احمد شد
در ان شب بوسه زن مادر به رخسار محمد شد
چه عبدي در سجود آمد چه نوري در وجود آمد
چه غيبي در شهود آمد خدا را هر چه بود آمد
که او با هر دمش بر آفرينش جان دهد هر دم


*****


چو آن تابنده اختر زاد آن نور مجسم را
نه آن نور مجسم بلکه وجه ا... اعظم را
فروغي تافت از نورش که روشن کرد عالم را
ندا آمد که زادي بهترين فرزند آدم را
مبارکباد لبخندت گرامي باد فرزندت
بهين عبد خداوندت محمد طفل دلبندت
که مي خوانند مدحش را خدا و انبيا با هم

*****


تو امشب آدم و نوح و خليل ديگري زادي
ذبيح و خضر و داوود و کليم برتري زادي
مسيحا نه مسيحاي مسيحا پروري زادي
تو امشب بر همه پيغمبران پيغمبري زادي
رسل در تحت فرمانش کتب يک جمله در شانش
هزاران خضر عطشانش صد اسماعيل قربانش
مبارک اي گرامي مادر پيغمبر اکرم


*****


زمين مکه ديشب غرق در نور محمد بود
چراغ آسمان لبخند زن بر روي احمد بود
جهان آفرينش بهتر از خلد مخلد بود
تجلاي خدا در چهره ي عبدي مؤيد بود
مؤيّد باد قرآنش گرامي باد فرقانش
معطر باد بستانش جهان در تحت فرمانش
بناي اوست در سيل حوادث کوه مستحکم


*****


محمد اي چراغ روشني بخش جهان آرا
بر افروز و بر افروزان بنور خويش دلها را
بلرزان با نهيب آسماني کاخ کسري را
نداي تفلحوا از عمق جان برکش بخوان ما را
تو ما را دانش آموزي تو مهر عالم افروزي
تو برق اهرمن سوزي تو در هر عصر پيروزي
لواي توست با دست خدا بر دوش نه طارم
 

*****

 


» متن اشعارولادت پیامبر(ص)وامام صادق(ع)

شب شوق و شب وجد و شب شور و شب پیدایش نور و شب تکرار تجلای رسولان الهی رسد از ارض و سما و ملک و حور و گواهی که شب هجر سر آمد سحر آمد سحر آمد خبر آمد خبر آمد که شد از آب تهی رود سماوه شده چون دامن تفتیده ی صحرای قیامت کف دریاچه ی ساوه خبری تازه به گوش و رسد از غیب سروش و شده آتشکده ی فارس خموش و عجبا اینکه فرو ریخته یکباره به هم کنگره ی کاخ مدائن نفس پادشهان حبس شده در دل و گشتند همه لال ز گفتار به امر احد خالق دادار دگر راه سماوات به شیطان شده مسدود بتان یکسره بر خاک فتادند و نگویند مگر ذکر خداوند و رسول دو سرا را.

عرش و فرش و ملک و آدمی و کوه و در و دشت و یم و قطره مهر و مه و سیاره و منظومه ی شمسی و کرات و همه افلاک الی این کره ی خاک ز برگ و بر و ریگ و حجر و شاخه و نخل و ثمر و بام و در و مرد و زن و پیر و جوان ابیض و اسود همه گویند درود و صلوات از طرف ذات خداوند تبارک و تعالی و همه عالم خلقت به خصال و به کمال به جلال و به جمال قد و بالای محمد که خداوند و ملایک همه گویند درودش همه خوانند ثنایش همه مشتاق لقایش همه عالم به فدایش همه مرهون عطایش که خدا خلق نموده است به یمن گل رویش فلک و لوح و قلم را ملک و جن و بشر را همه ارض و سما را.

چار ماه است که گردیده به تن آمنه را جامه ی ماتم به رخش هاله ای از غم غم عبدالله والا گهرش شوهر نیکو سیرش اشک روان از بصرش اشک نه خون جگرش خون نه که یاقوت ترش بود یکی غنچه از آن لاله ی پرپر ثمرش داشت چو جانی به برش بلکه ز جان خوب ترش مونس شام و سحرش تا که شبی دید همان مادر دلباخته در خواب که در دست گرفته است گلی خرم و شاداب که برده است ز گل های دگر آب نظر کرد بر آن لاله ی فرخنده که برگشت یکی قرص قمر گشت به یک لحظه پسر گشت نکوتر ز پدر گشت چو بیدار شد از خواب، خوش و خرم و شاداب دلش شد ز شعف آب به یاد آمدش این نکته که نه ماه تمام است مه حسن ختام است رسیده مه میلاد گرامی پسرش بر رخ قرص قمرش خندد و بی پرده کند سیر تماشای خدا را.

لحظه ها بود بر آن مادر فرخنده ی افراشته اقبال بسی بیشتر از سال شب و روز زدی طایر جانش ز شعف بال که کی جلوه کند از صدف آن گوهر اجلال که یک بار دگر نیمه شبی خواب ربودش همه شد نور وجودش ز عنایات خداوند ودودش عجبا دید که خورشید زپهلوش درخشید و فروغ ابدیت به جهان یکسره بخشید به ناگه در پاکش ز صدف داد ندا کای صدف گوهر یکتای خدا مادر انوار هدی خیز که هنگام فراقت به سر آمد شب تنهایی و اندوه و غمت را سحر آمد شب میلاد گل گلشن هستی به نجات بشر آمد چه مبارک سحری بود که ناگاه به هم درد فشردش شبی آرام در آن حجره ی خاموش نه یاری نه قراری تک و تنها ز دم احمدی خویش پراکنده در امواج فضا عطر دعا را.

دگر از درد گل انداخته رخسار نکویش شده انوار خداوند فروزنده ز رویش نگهش سوی سما بود و همه محو خدا بود که سقف حرمش لاله صفت باز شد و لحظه ی اعجاز شد و با خبر از راز شد و دید در آن درد و الم چارزن پاک تو گویی که رسیدند ز افلاک و همانند ندارند به روی کره ی خاکی یکی حضرت حوا و دگر مریم عذرا و دگر هاجر و سارا همه مبهوت جلالش همه بر دور جمالش همه دیدند مقامش همه گفتند سلامش بگرفتند در آغوش چو جانش زهی از عزت و شانش نگه هاجر و سارا به گلستان رخ حور نشانش که در آن لحظه کف دست به پهلوش کشید از دو طرف مریم عذرا که به یکباره به پا خواست صدای خوش تکبیر ز کوه و شجر و دشت و در مکه جهان غرق در انوارالهی شد و دیدند که مرآت جمال احد قادر سرمد مدنی مکی ابوالقاسم و محمود و محمد نبی امی خاتم به روی دامن مریم ز فروغ رخ خود کرد منور همه جا را.

  بشنوید از دو لب آمنه آن مادر فرخنده ی احمد که چو بگذاشت قدم بر کره ی خاک محمد ز رخش نور عیان گشت و فروزنده از آن نور جهان گشت که با جلوه ی ماه رخ او دیدمی از دور قصور یمن و شام و به گوش آمدم از جانت معبود ندایی که الا آمنه زادی پسری را که بود از همه ی خلق سرآمد که بود آینه ی طلعت ذات احد قادر سرمد که بود آینه ی طلعت ذات احد قادر سرمد که بود کنیه ابوالقاسم و نام احمد و محمود و محمد که در آن حال همان چار زن پاک، تن خوب تر از جان ورا شسته به ابریق بهشتی پس از آن مریم عذرا به یکی حله ی زیبای بهشتش بپوشاند و لب خویش به لبخند گشودند و سلامش بنمودند و ستودند مقام و شرف و عزت آن پاک ترین عبد خداوند نما را.
***استاد حاج غلامرضا سازگار***


» متن اشعارولادت پیامبر(ص)وامام صادق(ع)

لب نگار که باشد رطب حرام بود
زمان واجبمان مستحب حرام بود

فقیه نیستم اما به تجربه دیدم
بدون عشق مناجات شب حرام بود

اگر که هست طبیبم طبیب دوّاری
به من معالجه ی در مطب حرام بود

برآنکه دشمن اولاد توست نیست عجب
که نطفه اش نسب اندر نسب حرام بود

تو مرد ظرفشناسی و مهِر اولادت
عجم که هست برای عرب حرام بود 

تو را در کمال نوشتند یا رسول الله
بزرگ آل نوشتند یا رسول الله 


تو آفریده شدی و سرآمدت گفتند
هزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند

تورا به سمت زمین با نسیم آوردند
توآمدی و ملائک خوش آمدت گفتند

نشان دهنده ی معصومیِ قبیله توست
اگر که قّبه خضرا به گنبدت گفتند

تمام آل عبا«کُلنا محمّد» بود
توعین نوری و در رفت و آمدت گفتند

اگر چه یک نفری، جمع چهارده نفری
تورا محمّد و آل محمّدت گفتند

شب ولادتت ای یار می کنم خیرات
نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات


برای خُلق تو باید کنند تحسینت
نشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت

از آن طرف تو اگر نور آخرین هستی
نوشته اند از این سو تو را نخستینت

هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال است
شدیم کوچه نشینت، شدیم مسکینت

شدیم ریزه خور سفره های سیّدی ات
گدای سفره ی هر سال چهارده سینت

توآمدی که علی را فقط ببینی و بس
نداده اند به جز دیده ی خدا بینت

یتیم مکه ای اما بزرگ دنیایی
اگر چه خاک نشینی، همیشه بالایی


مرا اویس شدن در هوای تو کافی است
اگر چه باز ندیدم، دعای تو کافی است

همینکه بوی تو را در مدینه حس کردم
لبم رسید به خاک سرای تو کافی است

چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قریش
همینکه فاطمه داری برای تو کافی است

همینکه اوّل هر صبح پیش زهرایی
برای روشنی لحظه های تو کافی است

تو آن پیمبر دنباله داری و بعدت
اگر علی تو باشد به جای تو کافی است

قسم به اشهد ان لااله الا الله
تو آمدی که بگویی علی ولی الله


تو آمدی و ترحّم شدند دخترها
چقدر صاحب دختر شدند مادرها

تو آمدی و رعیّت شکوه عبد گرفت
بدین طریق چه آقا شدند نوکرها

خدای خوب به جای خدای چوب نشست
و با اذان تو بالا گرفت باورها

بگو: مدینه علمی، علی درآن است
بگو: که واجب عینی است حرمت درها

بریز شیره پیغمبری به کام حسین
که از حسین بیاید علی اکبرها

زمان گذشت زمان ظهور دیگر شد
حسین منی انا من حسین اکبر شد


هزار حضرت مریم کنیز مادر توست
تورا بس است همینکه بتول، دختر توست

به دختران فلان و فلان نیازی نیست
اگر خدیجه والامقام همسر توست

علی و فاطمه دو رحمت خداوندی
برای عالم دنیا و صبح محشر توست

به یک عروج تو جبرئیل از نفس افتاد
خبر نداشت که این تازه اوج یک پَر توست

به عرش رفتی و ماندی در آن تقّرب محض
خدا برابر تو یا علی برابر توست

تو با علی جریان ساز شیعه اید ، اما
شناسنامه ی شیعه به نام جعفر توست

همیشه شکر چنین نعمتی روی لب ماست
که جعفر بن محمد رئیس مذهب ماست

***علی اکبر لطیفیان***


» متن اشعارولادت پیامبر(ص)وامام صادق(ع)

ای چشم عرشیان به زمین جای پای تو
گـردون بـه زیــر سایـه قـد رسای تو

در آن زمان که حرف زمان و مکان نبود
آغوش لامکان بـه یقیـن بـود جای تو

قرآن دهد نشان که بود روز و شب مدام
ذکـر خـدا و کـار ملایـک، ثنـای تـو

آغوش جان گشوده اجابت در آسمان
از دسـت داده صبـر، بـه شوق لقای تو

تنها نه مهر و مه، نه سماوات، نه زمین
گشتنـد انبیـا همـه خلـق از برای تو

تو بحـر بـی نهایت حقـی و هم چنان
بــی انتهاست رحمـت بـی انتهای تو

هر برگ لاله را بـه ثنایت قصیده ای
هـر بلبلـی بـه باغ، قصیده سرای تو

موسی ز هوش رفته به طور از تکلمت
ریـزد مسیـح از نـفس دلــربای تو

حبل متین عالم خلقت شود به حشر
آرند اگر به دست، نخـی از ردای تو

باشـد گل مقـدس آدم بـدان جلال
یک جرعه زآب جو، کفی از خاک پای تو

خیـل ملـک کـه خلقتش از حاصـل تـو بود
قصدش ز سجده، سجده به آب و گل تو بود

توحیــد از کــلام لطیفـت، روایتــی
قرآن خود از صحیفه حسنت، حکایتی

محشر شود بهشت و جهنم، ریاض گل
بگشایــد ار بــلال تـو چشم عنایتی

روزی که انبیا به صف حشر بگذرند
جز رایت تو بر سرشان نیست رایتی

گو نخل هـا قلم شود و برگ ها کتاب
نَبـوَد کتــاب منقبتـت را نهایتــی

جز طلعت منیر تو و عترت تو نیست
در عالــم وجــود، چـراغ هدایتی

در حشر نیست راه نجاتی برایشان
حتـی ز انبیـا نکنـی گـر حمایتی

در حشر، خلق را به شفاعت نیاز نیست
آیـد اگــر ز چشـم بـلالت کنــایتی

جان جهان به پاش بریزم، اگر کم است
خواند هـر آنکـه از تـو برایم روایتی

بیش از پیمبران ستم آمد به حضرتت
لبخندهـا زدی و نکــردی شکایتـی

در مصحف جمال تو کردیم سیرها
جـز آیه هــای نــور ندیدیم آیتی

سوگند می خورم که ندارم  نـداشتم
غیـر از ولایت تـو و آلت، ولایتـی

یک قطره زآب جوت به صد یم نمی‌دهم
یک تار مـوت را بـه دو عالم نمـی‌دهم

نـام احـد کـه نام خداوند سرمـد است
میمی بر آن اضافه شده، اسم احمد است 

آدم کـه گشت توبـه او نـزد حـق قبول
از فیـض  «یا حمیدُ بحق محمـد» است

بـا دیـدن جمـال تـو خوبـان دهـر را
در دل امیـد بـاغ جنـان داشتن بد است

دست تو ظرف رحمت بی انتهای هوست
هر چه خدا به خلق ببخشد، از این ید است

مقصود باغ و لاله و حور و قصور نیست
اهـل بهشت را سـر کوی تو مقصد است

پیش از هبـوط آدم و حـوا بـه خط نور
دست خدا نـوشت: محمّد مؤیـد است 

ذکـر خـدا و ذکـر ملک تـا قیام حشر
پیوسته بر شمـا صلـوات مجـدد است 

بـر سـر در بهشت و جهنـم نـوشته ند
بغض تو نار و مهر تو خلد مخلد است

تفسیـر یـک حدیـث ز میم دهـان تو
بالله نیـاز مـن به هـزاران مجلـد است

گفتم بــه بــزم قـرب الهـی قدم نهم
دیدم که  نغمه صلواتت خوش آمد است

ای چهــره بــلال تــو بــاغ بـهشت من
این «میثم»، این تو آن همه افعال زشت من
***استاد حاج غلامرضا سازگار***


» متن اشعارولادت پیامبر(ص)وامام صادق(ع)

جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر
منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر

بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى
دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر

تعالى الله از این نعمت کز او اسباب آسایش
براى ما فراهم گشت از میلاد پیغمبر

ز لطف و رحمت ایزد ز یمن مقدم احمد
ظهور حق مسلم گشت از میلاد پیغمبر

به شام هفده ماه ربیع و سال عام الفیل
رسالت ختم خاتم گشت از میلاد پیغمبر

بشارت ده به مشتاقان که ز امر قادر منّان
دل ما عارى از غم گشت از میلاد پیغمبر

ز ناموس قدر بشنو تو گلبانگ خطر زیرا
سر نابخردان خم گشت از میلاد پیغمبر

بناى جهل ویران شد ز یمن منجى ات تارک
جهان از علم اعلى گشت از میلاد پیغمبر

دوصد اعجاز شد ظاهر که در عرش عُلى حیران
دوصد عیسى بن مریم گشت از میلاد پیغمبر

بشد دریاچه ساوه تهى از آب و برعکسش
سماوه همچنان یم گشت از میلاد پیغمبر

بشد این فارس چون شمعى، بشد آتشکده خاموش
جهان حق مجسم گشت از میلاد پیغمبر

ز یمن مقدمش منشق جِدار طاق کسرى شد
که حیران خسرو جم گشت از میلاد پیغمبر

بناى ظلم شد ویران ولى در سایه ایمان
بناى عدل محکم گشت از میلاد پیغمبر

قدم در ملک هستى زد چو ختم الانبیاء احمد
مقام ما مقدم گشت از میلاد پیغمبر

نواى بانگ جاء الحق به باطل چیره شد اى دل
نظام دین منظم گشت از میلاد پیغمبر

ز حسن پرتو رویش خجل در مغرب و مشرق
مه و خورشید اعظم گشت از میلاد پیغمبر

من «ژولیده» مى گویم بگو بر دوستارانش
که شرّ دشمنان کم گشت از میلاد پیغمبر
***زولیده نیشابوری***


» شعرشور سبک جدید (سرورده شاعرومداح اهل بیت : حاج مهدی (جهان)

                                   *********(شور)

مجنونم

غم دوری تو-زده آتیش بجونم          بخدا دورازتو-نمی تونم بمونم

مجنونم-دلخونم        رحمی بر  حالم کن ، جوونم 

ثارا...(ع)3

آقادلخوشم من به توورضه هات          دارم من می میرم- ارغم کربلات

دریابم بی خوابم -         ازغم    ضریح ، اربابم

ثارا...(ع)3

دل توشکستم می دونم من بدم         لحظه مرگ آقا-ذکرتواشهدم

 من بدم-آمدم             حک کنید  نامش بر، لحدم

ثارا...(ع)3

بعضی روزامولا غم می گیره دلم           توروجان زهرا(س)-حل نمامشکلم

بیمارم دلدارم           باهجرت نده تو  ، آزارم

ثارا...(ع)3

ذکرتوبرلبم-ای امیرعالمین         آرزومه دفن بشم-توی بین الحرمین

امیرم-اسیرم             بادست   خودبزن ، زنجیرم

ثارا...(ع)3

 

شعرشور سبک جدید (سرورده شاعرومداح اهل بیت : حاج مهدی (جهان)


» متن اشعارشهادت امام حسن عسکری (ع)

آمده بالین بابا گوهرِ درّدانه‌ای

بر سر و سینه زند در کنج غربت خانه‌ای

سوخته بال و پرش از غم ولیکن ناتوان

دور شمعِ عسگری پر می‌زند پروانه‌ای

 

داغ

وای که وقتِ شررم آمده

چه بر سرت ای پدرم آمده

سرت به دامنِ غمم نشسته

داغِ رقیه نظرم آمده

 

شیعه

ای یازدهم امام شیعه

ای مفتخر از تو نامِ شیعه

بر سامره و حریمِ پاکت

بر مهدی تو سلامِ شیعه

 

 

بیان

در فصل شهادتت خزانم

گفتن ز غمت نمی‌توانم

آهنگ غریبی تو مولا

آتش شده پای استخوانم

تنها نه به اشک اکتفایی

از دیده سرشک خون روانم

تو ابن غریب، ابا الغریبی

از داغ تو نیمه گشته جانم

در خانه‌ و خانه همچو زندان

مظلوم‌‌ترین تو را بخوانم

آزاد شده ز جورِ دشمن

با زهر جفا، غمت بدانم

فرزند تو هم غریب چون توست

ای سوخته بینِ آشیانم

این ناله که مانده بین سینه

باشد به فدایت ای بیانم

 

عهد

می‌خوام امشب دلم و رها کنم

دل و همراهِ کبوترا کنم

اون و با غصه‌ها آشنا کنم

دلم و عازم سامرا کنم

به سرم زده هوای دیگری

تا بشم زائرِ کوی عسگری

*  *  *

خدا امشب شبِ ماتمِ همه است

شبِ نجوا و دعا و زمزمه است

مهدی صاحب زمان یتیم می‌شه

شب غصه‌‌های عشقِ فاطمه است

می‌خوام امشب با دلم عهدی کنم

با سرشکم کمکِ مهدی کنم

*  *  *

بگم آقاجون غریبی می‌دونم

امشب و دل بی شکیبی می‌دونم

گریه‌ دردِ تو رو درمون می‌کنه

تو که بر دردا طبیبی می‌دونم

خدا امشب عقده‌م و وا می‌کنم

یاریِ یوسفِ زهرا می‌کنم

*  *  *

 

قاب

ای که چون شمع به پیشِ نظرم آب شدی

ای پدر جان تو بگو بهرِ چه بی تاب شدی

مگر از دستِ عدو زهرِ جفا نوشیدی

در میانِ شبِ ماتم زده مهتاب شدی

ای که از سوز عطش در برِ من می‌سوزی

گشتی خاموش مگر تشنه تو سیراب شدی

بسکه پیچیده‌ای از درد در این حجره‌ی سرد

روی دستِ پسرت ای پدرم خواب شدی

دیدم آن لحظه ز من روی چو برگرداندی

خون به لب داشتی و مَحرَمِ خوناب شدی

ای خداوند، قسم بر تو یتیمی سخت است

عاقبت نام من از چوبِ غمش قاب شدی

پدرم مهدیِ گریانِ تو تنها و غریب

در جهان ماند ولی گوهرِِ کمیّاب شدی

 

یتیم

نشسته در کنارِ من، گل زیبای شیدایی

به طفلی با نواهای یتیمی گرمِ غوغایی

ز زهری خورده‌ام سیلی، که رخسارم شده نیلی

ببین چون مادرم زهرا، شده رویم تماشایی

به سنّ‌ کودکی گشتی تو شاهد ظلمِ دشمن را

غریبیِ تو در یادم، که بعد از من تو تنهایی

روی از دیده‌‌ی مردم، به غیبت می‌کنی منزل

تو رمزِ چارده نوری، تو مهدی مرحمِ مایی

همین مردم که زهرِ کین به کامِ خسته‌ام کردند

زمانی ذکرشان گردد، چرا مهدی نمی‌آیی

به فصلِ انتظارِ تو اسیرِ خاک می‌گردند

خیالِ عاشقان تو، شود معراجِ رویایی

قیامت می‌کند هرجا، قیامت ای عزادارم

ز عشق و شور می‌سازی جهانی غرقِ زیبایی

مسیرِ ذوالفقار تو مدینه، کربلا تا شام

تویی که وارث خونِ حسین و حقِ زهرایی

 

                                             ذکر                                              

نوحه گر

مهدی صاحب الزمان بهر بابا نوحه گر شد

یوسف زهرا ببین غرق ماتم خونجگر شد

گلشنِ زهرا خزان

اشکِ مهدی شد روان

یا امام عسگری(3)

سوزد از زهرِ جفا پیکرِ او وامصیبت

مهدیش گریه کنان در برِ او وامصیبت

سامرا ماتمسراست

قلبِ مهدی در عزاست

یا امام عسگری(3)

کشته شد نورِ دلِ آل خاتم تسلیت باد

شد اباصالح یتیم اهلِ عالم تسلیت باد

شد عزای دیگری

از فراق عسگری

یا امام عسگری(3)

 

محزون

سامرا شد بیت الاحزان

چشم زهرا گشته گریان

گوید ای نورِ دو دیده

ای حسن جانم حسن جان

یا ابا المظلوم (3)

آمده مهدیِ دل خون

با دلی غمگین و محزون

از وداعِ آخرینش

عرشیان گردیده مجنون

یا ابا المظلوم (3)

وقتِ هجرانِ حسن شد

کودکش غرقِ مَحَن شد

شیعه چون صاحب زمانم

رخت ماتم را به تن شد

یا ابا المظلوم (3)

درون حجره امامی است خون جگر گشته


دچار داغ و گرفتار درد سر گشته

ببین که لحظه ی راه رفتن این آقا

شبیه مادر تو دست بر کمر گشته

دگر تمام امیدهای زندگی مهدی

برای باب غریب تو بی ثمر گشته

همین مه شبِ قامت هلال، هر چشمش

برای ظلم مدینه چقدر، تر گشته

همان امام غریبی که گریه می کرده

و زخمی از غم مسمار و میخ در گشته

بیا تو حضرت حجت کنار جسم پدر


دگر عزیز تو آماده ی سفر گشته

به خورد باب تو هم زهر کینه ای دادند

و زهر کینه برایش چقدر، شر گشته

تمام عالم بالا و جن و انس ای جان

ز وضع جسم نحیفش که با خبر گشته

از اینجا زبانحال امام زمان (عج(


برای داغ تو ناله زدم ولی ای وای

دگر برای تو ناله چه بی اثر گشته

برای تو شده چشمم شبیه ابر بهار

نگو نگشته عزیزم، که ای پدر، گشته

در دل آزادگان با شد ولای عسکری
جان هر آزاده ای گردد فدای عسکری

می ستیزد با ستمکاران وبا بیگانگان
آن که می باشد به عالم آشنای عسکری

ای که دست خود زنی بر دامن پر مهر او
سعی کن تا پا گذاری جای پای عسکری

بار الها قسمت وروزی ما کن از ازکرم
مرقد وصحن وسرای با صفای عسکری

بهر حفظ دین وقرآن شد شهید زهر کین
عالمی اندوهگین باشد برای عسکری

آسمان گرید زداغ جانگدازش ای دریغ
سرزمین سامرا شد کربلای عسکری

مادرش زهرای اطهر سوگواری می کند
هر کجا بر پا بود سوز و عزای عسکری

تسلیت گوید به نزد مهدی صاحب زمان
)
حافظی)از ماتم محنت فزای عسکری

سامرا اى شاهد شبهاى من
خوشه چین خرمن غمهاى من

مرغ دل از خاک تو پر مى‏کشد
جام کوچ سرخ را سر مى‏کشد

اینهمه غم که دلم را پر نمود
قامت خورشید را خم کرده بود

گاه رنجور از اسارت مى‏شدم
شاهد صدها جسارت مى‏شدم

گاه مى‏شد از جفاى ناکسان
مى‏شدم همخانه با درّندگان

مانده خورشید توانم در شفق
نیست در عُمق نگاه من رمق

چار ساله کودکم با چشم زار
مى‏کشد در سجده هایش انتظار

او پرا ز احساس درد بى کسى است
اشک چشم او پراز دلواپسى است

ساقى یک جرعه آب زمزم است
زخم تشنه بودنم را مرهم است

مثل من که خوانده‏ام او را به بر
فاطمه خوانده است او را پشت در

بر غریبى على مؤمن شده
شاهد جان دادن محسن شده

او کتاب پر ز درد فاطمه است
یوسف صحرا نوردِ فاطمه است

انتقام فاطمه در خشم اوست
ذوالفقار مرتضا در چشم اوست

او بود احیاگر قرآن و حج
شیعیان اَلصّبر مِفْتاحُ الْفَرَج

ی که چون شمع به پیشِ نظرم آب شدی
ای پدر جان تو بگو بهرِ چه بی تاب شدی

مگر از دستِ عدو زهرِ جفا نوشیدی
در میانِ شبِ ماتم زده مهتاب شدی

ای که از سوز عطش در برِ من میسوزی
گشتی خاموش مگر تشنه تو سیراب شدی

بسکه پیچیدهای از درد در این حجرهی سرد
روی دستِ پسرت ای پدرم خواب شدی

دیدم آن لحظه ز من روی چو برگرداندی
خون به لب داشتی و مَحرَمِ خوناب شدی

ای خداوند، قسم بر تو یتیمی سخت است
عاقبت نام من از چوبِ غمش قاب شدی

پدرم مهدیِ گریانِ تو تنها و غریب
در جهان ماند ولی گوهرِِ کمیّاب شدی

سوخت از زهر زپـا تـا بـه ســرم آب گردیـده خـدایـا جگــرم
پسرم مهــدی موعـود کجاسـت؟ تا ببینـد که چـه آمـد به سرم
دشـمنـانـم همـه شـادنـد ولـــی گرد غـم ریخـت به روی پسرم
پســرم گریـد و گـویـد همه دم پــدرم ای پـــدرم ای پـــدرم
یــاد تنهــایـی مهــدی هــر دم می رود خـون زدو چشمـان تـرم
طــوطــی بــاغ جنـانـــم امــــا ریخت یا رب به جهـان بال وپرم
از پس مــاه صفــر زهــر جفـــا کـــرد با ختـم رسـل همسـفـرم
پیکرم شمــع صفـت آب شــده قاصـد مــرگ نشـستـه بـه بـرم
آب آریـــد بــرایـم یــــــاران که به دل سخـت فتـاده شـررم
ای خدا یاد لـب خشـک حسیـن ســوزد از زهــر جفـا بیشـتـرم
آن حسینی که سرش هست هنوز بـه سـر نیــزه عیـان در نظــرم
آن حسینی که به قاتل می گفت آب ده آب کـه سـوزد جگـرم
مـن بـه ایـام جـوانـی (مـیـثــم) بــه گلـسـتـان جنان رهسـپـرم

ای خدایت داده بر خلق دو عالم سروری
ای گدایت را به خیل شهریاران برتری
خاک پایت زهره و خورشید و ماه و مشتری
بار دارد خادمت بر در گه پیغمبری
ماه رویت احمدی و تیغ نطقت حیدری
دست ما و دامن تو یا امام عسگری
**
تو خدا را عبد و معبود و امام مردمی
تو به بزم آسماانیها چراغ انجمی
خود حسن فرزند دلبند علی چهارمی
نجل پاک ده ولی ابن الرضای سومی
هرچه در وصفت بگویم باز داری برتری
دست ماو دامن تو یا امام عسگری
**
دل اگر سینا بود طور تجلایش توئی
آخرین در(گوهر)خدا مهدیست دریایش توئی
آنکه بر عیسی کند روز قیامت سروری
دست ما و دامن تو یا امام عسگری
**
خط حسن خالت حسن خلقت حسن خویت حسن
پای تا سر حُسن در حُسن و گل رویت حسن
کنیه ات ابن الرضا و نام نیکویت حسن
موی و روی و قد و خط و چشم و ابرویت حسن
حُسنها گشتند در بازار حُسنت منجلی
دست ما و دامن تو یا امام عسگری

 

ى آفتاب مهر تو روشنگر وجود
در پیشگاه حکم تو ذرات در سجود

اى میر عسکرى لقب اى فاطمى نسب
آن را که نیست مهر تو از زندگى چه سود

علمت محیط بر همه ذرات کاینات
فیضت نصیب، بر همه در غیب و در شهود

تاریخ تابناک حیاتت، گر اندک است
بر دفتر مفاخر اسلامیان فزود

عیسى دمى و پرتو رأى منیر تو
زنگار کفر از دل نصرانیان زدود

این افتخار گشته نصیبت که از شرف
در خانه تو مصلح کل دیده برگشود

اى قبله مراد که در برکة السّباع
شیران به پیش پاى تو آرند سر فرود

قربان دیده اى که به بزم تو فاش دید
جاى قدوم عیسى و موسى و شیث و هود

قرآن ناطقى تو و قرآن پاک را
الحق مفسّرى، ز تو شایسته تر نبود

دشمن بدین کلام ستاید ترا که نیست
در روزگار، چون تو به فضل و کمال و جود

شادى به نزد مردم غمدیده نارواست
جان ها فداى لعل لبت کاین سخن سرود

مدح شما، ز عهده مردم برون بود
اى خاندان پاک که یزدانتان ستود

از نعمت ولاى شما خاندان وحى
منّت نهاد بر همگان، خالق و دود

اى که خورشید فلک محو لقاى تو بود
ماه را روشنى از نور و ضیاى تو بود

توئى ان آینه حسن خداوند کریم
که عیان نور الهى ز لقاى تو بود

معدن جود و سخنائى تو که از فرط کرم
دو جهان ریزه خور خوان عطاى تو بود

ولى حق حسن العسکرى اى آنکه قضا
مجرى امر تو و بنده راى تو بود

حجت یازدهم نور خداى پور على
اى که ایجاد دو عالم ز براى تو بود

من کجا مدح و ثناى تو توانم گفتن
اى که قرآن همه در مدح و ثناى تو بود

نه همین جاى تو در سامره تنها باشد
که به دلهاى محبان تو جاى تو بود

بى ولاى تو عبادت ز کسى نیست قبول
شرط مقبولى طاعاتى ولاى تو بود

نسبت قامت سرو تو بطوبى ندهم
ز آنکه طوبى خجل از قد رساى تو بود

چه غم از تابش خورشید قیامت دارد
آنکه در روز جزا زیر لواى تو بود

همه شب قرب جوارت ز خدا مى طلبم
که مرا در سر شوریده هواى تو بود

در جوار تو ز حق خواهش جنت نکنم
جنت ما به خدا صحن و سراى تو بود

دیده گریان نشود روز جزا در محشر
هر که گریان به جهان بهر عزاى تو بود

تو ظهور پسر خویش طلب کن ز خدا
چونکه مقبول خداوند دعاى تو بود

تا ابد بر تو و اجداد گرام تو درود
غیر از این هر چه بگویم نه سزاى تو بود

چه به جز ذکر و ثناى تو بگوید (خسرو)
بهترین طاعت حق ذکر و ثناى تو بود

امروز با تمام توان گریه می کنیم
همراه با امام زمان گریه می کنیم

در پشت دسته های عزا سوی سامرا
در لابلای سینه زنان گریه

» عناوين آخرين مطالب
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به پایگاه اشعارمذهبی بیت الائمه بوده وهرگونه کپی برداری باذکرنام منبع بلامانع است ....